.....

زندگی شوخی نیست..
جدی بگیرش
کاری که فی المثل یکی سنجاب
                                میکند...
..  بی اینکه از بیرون و آن سو ترک انتظاری داشته باشد.
تو را جز زیستن کاری نخواهد بود.

زندگی شوخی نیست..
جدی بگیرش
اما به آن اندازه جدی که..
تکیه کرده به دیوار فی المثل..
دست بسته...
یا با جامه سفید و عینکی بزرگ
  در آزمایشگاهی بمیری تا دیگران بزیند...
آدمیانی که حتی چهره شان را ندیده ای..
و بمیری در آن حال که میدانی
هیچ چیز زیباتر ..هیچ چیز واقعی تر از زندگی نیست..

جدیش میگیری..
اما به آن اندازه جدی..
که به هفتاد سالگی فی المثل 
زیتون بنی چند نشا کنی..
نه به آن نیت که برای فرزندانت بماند..
بل بدان جهت که در عین وحشت از مردن به مرگ باور نداری...
بل بدان جهت که در ترازو کفه زندگی سنگین تر است...

ناظم حکمت- شاملو

.................

می نویسم پس هستم!!