.....

دیدن دستی که مثلا از پنجره یک قطار بیرون آمده و تکان میخورد و دورتر و دورتر میشود..شاید یکی از بهترین و قابل تحمل ترین صحنه های جدایی باشد. همانقدر که تو توانسته ای به ایستگاه قطار بیایی و صاحب آن دست را تا درون قطار همراهی کنی و بعد منتظر بایستی تا قطار راه بیافتد و کم کم از ایستگاه فاصله بگیرد و تو شاهد آن دستی باشی که در هوا تکان میخورد و دورتر و دورتر میشود..حکایت از قابل پیش بینی بودن ماجرا میکند..که وقتی ماجرایی قابل پیش بینی باشد طبعا کمتر ناراحت کننده است.

به نظر من بدترین و غیرقابل تحمل ترین شکل جدایی این است که دورتر و دورتر بشوی..اما هیچ چیز تکان نخورد! و این غیرقابل پیش بینی ترین شکل جدایی است!

اینکه در کنارش باشی ..انقدر که اگر دستت را دراز کنی به دستهایش برسی..نگاهش کنی ..لمسش کنی ..اما حسش نکنی..دور باشد .......رفته باشد....بی هیچ نشانه ای...بی هیچ تکان دستی ..بی هیچ خدانگهداری......
..........................