برای کشیدن یک پرنده

......



اول باید یه قفس کشید با در واز 
بعد باید یه چیز خوشگل کشید 
یه چیز ساده
یه چیز ملوس 
یه چیز به درد خور واسه پرنده 
بعد باید پرده رو برد گذاشت پای یه درخت 
توی باغی ، بیشه ای ، جنگلی چیزی 
اون وخ پشت درخت قایم شد
 بی جیک زدنی 
بی جم خوردنی ...

گاه پرنده زود میاد
 اما ممکنم هس که سالهای سال بگذره
 تا تصمیم شو بگیره
 نباید سر خورد
 باید حوصله کرد و 
اگه لازم باشه باید سالای دراز صبر نشون داد
 دیر و زود اومدن پرنده
 دخلی به خوب و بد شدن پرده نداره ....

وقتی پرنده اومد - البته اگه بیاد -

باید نفسو تو سینه حبس کرد و
 سر صبر گذاشت پرنده بره تو قفس و 
اون تو که رفت
 در قفسو آروم با نوک قلم مو بست و 
بعدش 
میله های قفسو از دم دونه به دونه پاک کرد و 
خیلی هم مواظب بود قلم مو به هیچکدوم از پرای پرنده نگیره
 بعدش باید درختو کشید و 
خوشگل ترین شاخه شو واسه پرنده انتخاب کرد ....

باید سبز برگا و
 خنکای باد و 
غبار آفتاب و 
هیاهوی جونورای علف تو هرم تابستونم کشید و 
اون وخ باید حوصله کرد تا پرنده تصمیم به خوندن بگیره
 اگه پرنده نخونه 
نشونه ی بدیه 
نشونه ی اینه که پرده بده 
اما اگه خوند نشونه ی خوبیه 
نشونه ی اینه که دیگه میتونین امضاش کنین 

پس خیلی با ملاحظه 
یکی از پرای پرنده رو میکنین و 
اسمتونو با اون
یه گوشه ی پرده مینویسین .

پره ور/شاملو


....................................

ترم چهارم کلاس فرانسه بودم آنروزها ..  اما از آن مویزهای غوره نشده!!..  توی صرف افعال و زمانها دست و پا می زدم اما ژاک پره ور می خواندم! و ترجمه میکردم! تازه ادعایم هم میشد! با بررسی مقابله ای با ترجمه ی شاملو!
موضوع کنفرانس ماهانه کتابی بود که باید میخواندیم و خلاصه اش را برای کلاس تعریف می کردیم .. ..شازده کوچولو و داستانهای کودکان انتخاب معمول آن ترم بود..  امروز تصورش هم مرا به خنده می اندازد..که چطور با اعتماد به نفس پای تخته رفتم... 
و نوشتم..  Pour Faire le Portrait d'un Oiseau
و همین شعر را از حفظ خواندم و هر چه میگفتم روی تخته میکشیدم...میدانستم تلفظ هایم واضح نیست .. و انقدر لغات عجیب و غریب هستند که هم کلاسی هایم متن را نمیفهمند .. برای همین از شعر به تعداد بچه ها کپی کرده بودم و هر کس یک نسخه داشت..
این استعداد در امر جلو جلو دویدن!!  کار را به جایی رساند که چند ترم بعد .. راجع به سبک امپرسیونیسم !!!  با زبان الکن !داد سخن بدهم!!  :)))
...
بگذریم از این که امروز شخص بنده برای نوشتن همین جمله ای که ملاحظه میکنین..دست به دامن دوتا دیکشنری شدم!!!!    و تمام آن خود شیرینی ها به باد فنا رفته ظاهرا!!


به هر حال..باید حوصله کرد..باید سالهای دراز صبر نشون داد... مهم اینه که دیر و زود اومدن پرنده.. دخلی به خوب و بد شدن نقاشی نداره..