من و من
......



۱- از دوران بچگی
یک دوست خیالی داشتم به اسم ؛جک؛  !!!  اسمش را از یک سریال خارجی که ماجرای چندتا آتش نشان بود برداشته بودم..
از سه سالگی میتوانستم بخوانم و بنویسم. البته این همه زحمت مادرم بود .. که بعدها برایش دردسر شد! برایم خواندن بعضی کتابها ممنوع شده بود.. مثلا کتابهای عزیز نسین! .. معمولا هر چند ساعت یکبار در خانه گم میشدم !!!و مادرم مرا چراغ قوه به دست در کمد !!!  در حال خواندن آن کتابهای ممنوع پیدا میکرد!   :)
در سن پنج سالگی به خاطر اذیت های عمه ی کوچکم ! لکنت زبان گرفتم!  انقدر به من تخم کفتر دادند که زبانم بد جوری باز شد!!  :) الان هم وقتی هیجان زده می شوم یا عصبانی ..بعضی کلمات را سخت ادا میکنم! و .......

۲- از دوران عاشقی
اولین بار که عاشق شدم ۸ سالم بود..عاشق همکلاسی ام (آخرین سالی که مدارس مختلط بود) به اسم فرهاد (فامیلیش را نمی نویسم!!!! )از آن موقع اصولا من همیشه عاشق بوده ام! :))) اما اولین و جدی ترین رابطه ی عاشقانه ی زندگی من در سن ۲۱سالگی بود که به قیمت خیلی چیزها .. خیلی خیلی جیزها!!!  بدستش آوردم... و به قیمت خیلی چیزهای دیگر هم از دستش دادم! 
و........

۳- از دوران مدرسه
من همیشه شاگرد دوم بودم! از شاگرد اول بودن خوشم نمیآمد چون اکثرا دوستانم از شاگردان تنبل کلاس بودند!!  برایم خجالت داشت پیش آنها شاگرد اول باشم!! 
از سال اول راهنمایی من هر سال و بعضا هر نیمه ی سال تحصیلی !!! یک مدرسه جدید میرفتم!  چرا؟؟  معلوم است چرا! چون شیطنت میکردم ..سر به سر معلم هایی میگذاشتم که نقطه ضعف داشتند! اما چون درسم خوب بود مدیر مدرسه همیشه مرا با نامه ی تشویق !! بسیار محترمانه راهی مدرسه ی دیگر میکرد!!   ( تصور کنید حال و احوال پدر و مادرم را!!!!  )  تقریبا تمام مدرسه های معروف تهران را امتحان کرده ام!!
در دبیرستان ۳ بار از مدرسه به شیوه ی پسرها!!  در رفتم. و البته یکبار دم در گیر افتادم! یک بار هم زنگ تفریح برگشتم مدرسه!!!  اصلا حدس نمی زنید از مدرسه کجا رفتم!  آن دو بار هر بار رفتم دانشگاه صنعتی شریف سر کلاس فیزیک بچه های الکترونیک !!!!   :))) 
و.......

۴-از دوران مطب و کار
۵ سال در درمانگاه گیشا مطب همیوپاتی داشتم.در طول این مدت بیماران زیادی داشتم. آدمهای معروف!!! زیادی هم از مریض های من بودند! (نخواهید که اسمشان را بگویم!!!! که اصلا نمیشود.) یک سالی هم همزمان با گیشا در درمانگاهی سر پل رومی مطب داشتم.
راجع به مامایی و کار در بندر لنگه که میدانید!  بعدش دو سال در سرآسیاب ملارد مطب مامایی داشتم.. ۶ ماه هم در سلطان آباد ساوه !!!  مدتی هم در دوران دانشجویی داوطلبانه در پزشکی قانونی در بخش بیماران روانی و عمل های تغییر جنسیت و در بخش تشریح جسد کار کردم. !!!!  :)))  دوران کار آموزی هم در بیمارستان اکبرآبادی (فرح).. فیروز آبادی (شهر ری) .. هفت تیر (شهر ری).. درمانگاه صبا رو (ده ونک) ..درمانگاه خیابان دولت .. بیمارستان هدایت .. بیمارستان فیروزگر.. و.....  کار کردم  شب و روز!!
و......

۵- خصوصیات اخلاقی
برای این قسمت پیشنهاد میکنم بخش مربوط به متولدین زن خرداد ماه را با دقت بخوانید!!!  آنجا دقیقا با من من مواجه میشوید!
از خصوصیات خوبم این است که زیادی راستگو هستم!
و از خصوصیات بد من این است که ماندنی نیستم!  همیشه در حال رفتنم ..  همه چیز برای من مثل یک ماموریت میماند که باید به انجام برسد و من باید بروم سراغ ماموریت بعدی! .. در درس خواندن ..در انتخاب شغل ..در روابط خانوادگی .. در عشق حتی. فکر میکنم ماموریت ام که تمام بشود .. وقتی دیگر به من احتیاج ندارند باید بروم! اصولا یکهو ناپدید میشوم! در شروع کردن از صفر بسیار استادم! .. مبارزه و جنگیدن را برای چیزهایی که میخواهم  یاد گرفته ام.
پس ببینید که من چقدر خودخواهم.. اصولا!! 

و ...  هزارتا خصوصیات عجیب دیگر! که بماند برای سال بعد!!!


..........................

حالا این چی چی بود؟  یلدا بازی؟ اعتراف گیری؟  آشنایی؟ .. 
ما که هر چی گفتیم راست بود! دروغ چرا ! تا قبر آ..آ ...آ ..آ .    !!!